نوشته های برچسب خورده با ‘کسب و کار’

به گروه استارت آپ خوش آمدید

منتشرشده: سپتامبر 17, 2012 در کسب و کار
برچسب‌ها:, ,

اخیر یک گروه گوگلی توسط ناصر غانم زاده راه اندازی شده که هدفش گردهمایی ایرانی هایی مثل من و شماست که دغدغه ساخت و اداره کسب و کار جدیدی رو دارن . در این گروه به مسائل استارت آپ ها پرداخته می‌شود. اگر استارتاپ دارید ویا در فکر راه‌اندازی استارتآپ هستید این گروه برای شماست.

از تجربه‌ها و آموزه‌های دوستانتان استفاده کنید و آموخته‌های خود را نیز با آن‌ها در میان بگذارید.خودتون رو معرفی کنید. درباره استارتآپ تون صحبت کنید. یا اید‌ه هاتون و مسایلی که دارید، از دغدغه‌هاتون بگید، مشورت و نظر بخواهید.

اگر نمی دانید استارتاپ (Start-up) چیست، اینجا را کلیک کنید.

برای رفتن به این گروه و شروع فعالیت کلیک کنید

این روزها فشار کاری بسیار زیادی رو تحمل می کنم. به نحوی که در تمام ساعات روز استرس کار روی دوشم سنگینی می کنه. البته این فشار سنگین دلایل زیادی داره که در این نوشتار قصد پرداختن به اون ها رو ندارم. اما مطمئنا اگر یکی دو مورد رو به موقع رعایت می کردم این وضع اتفاق نمیفتاد. در همین پریشان خاطری مطالبی تکراری جسته و گریخته از ذهنم می گذشت که به خاطر کمی تسکین هم که شده تصمیم گرفتم تا اون ها رو اینجا برای شما بنویسم.

1. به نظر من بهترین، کوتاه ترین و سریعترین راه هنگام گفتگو با کارفرما جهت توجیه دیرکرد پروژه صداقت هست. راه های دیگه شاید مقطعی کار ساز باشه اما مشکل رو به درستی حل نخواهد کرد و به نوعی میشه اسمش رو فرار از بحران گذاشت. دلیلی که ما از رویارویی صادقانه واهمه داریم این هست که از پیامد های احتمالی اون و برخورد غیر قابل پیش بینی کارفرما ترس داریم. اما باید بگم که تجربه کردن پیامد حاصل از گفتار صادقانه در قیاس با راه حل های غیر صادقانه بسیار کم ضرر تر هست. اگر باور ندارین بهتون توصیه می کنم تا چندین بار راه های غیر صادقانه و استرس های ناشی از اون رو امتحان کنید تا به نتیجه گفته شده برسید.

2. ماهیت پروژه های کامپیوتری به خاطر پیچیده بودن طوری هست که زمان اتمام کار به طور دقیق قابل پیش بینی نیست. ممکن هست در حین کار و با داشتن یک زمانبندی مدون مشکلی پیش بینی نشده سر و کلش پیدا بشه و باعث بشه که برنامه زمانبندی شما به هم بخوره. پس در هنگام زمان بندی و قبل از شروع کار برای هر مرحله از پروژه زمانی جهت بروز اتفاق های پیش بینی نشده در نظر بگیرید. این نکته ای بسیار ساده هست، اما فراموش کردنش به مراتب برای شما خیلی گرون تموم خواهد شد.

3. حتما سعی کنید در قبول کردن پروژه های تجاری توان خودتون رو در نظر بگیرید. به این معنا که اگر بر بیش از 80 درصد کار توانمند بودید، اون پروژه رو قبول کنید. در غیر اینصورت از پذیرش اون صرف نظر کنید. به این فکر نباشید که در حین انجام کار به دنبال فراگیری قسمت های مبهم میرم و در نهایت کار رو تموم خواهم کرد. ممکن هست در حین فراگیری قسمت های ناشناخته مشکلاتی پیش بینی نشده حادث بشه که برنامه زمانبندی شما رو به هم بریزه و باعث بشه روزی صد بار به کرده خود لعنت بفرستید.

4. حتما سعی کنید تعادل میان انجام پروژه ها و استراحت ذهنی خودتون رو همیشه برقرار کنید. اگر در حین انجام پروژه ای هستید و پروژه ای دیگه به شما پیشنهاد شد، صادقانه با مشتری جدید برخورد کنید و تاریخ اتمام پروژه فعلی رو به اون اعلام کنید و در صورت توافق وی در خاتمه پروژه فعلی جهت انجام پروژه جدید وارد عمل بشید. حتی اگر عایدی پروژه جدید پیشنهادی هم سه برابر پروژه فعلی بود سعی در بر هم زدن برنامه فعلی و انجام همزمان پروژه جدید نداشته باشید. تجربه های من و دوستانم در گذشته ثابت کرده که انجام توامان چنین پروژه هایی میتونه کابوسی وحشتناک رو به دنبال داشته باشه. از طرف دیگه هیچ وقت با ذهنی خسته زیر بار انجام پروژه ای جدید نرین. اگر به عنوان مثال شما شش ماه از سال رو بی وقفه در حال انجام پروژه ها بودین و در خاتمه آخرین پروژه، پروژه ای جدید به شما پیشنهاد شد بایستی صادقانه توانانی ذهنی و جسمی خود را در نظر بگیرد و پس از آن عایدی حاصل از پروژه جدید را مد نظر داشته باشید. باور کنید که خستگی ناشی از گذشته به شدت در انجام پروژه جدید اثر خواهد کرد و تمام جریان رو با مشکل مواجه خواهد کرد. وضعیتی به قدری بغرنج خواهد شد که بازدهی شما حتی به یک دهم کاهش خواهد یافت. پس با خود صادق باشید و بدون وسوسه شدن، پس از مقاطعی خاص به استراحت مطلق بپردازید. تنها در صورتی زیر بار انجام پروژه ای جدید برید که واقعا از نظر مالی محتاج هستید.

5. باور کنید که تنها داشتن دانش فنی (مثلا دانستن زبان PHP ) در حوضه ای که قرار هست کار رو توش انجام بدین کافی نیست و مسئله نظم و زمانبندی مناسب بسیار مهم تر هست. تا وقتی که این دو مقوله رو به خوبی فرا نگرفتید به سمت قبول سفارشات جدید نرید. با خود صادق باشید و راهی را که دیگران هزاران بار تجربه کرده و شکست خوردند تنها به این خاطر که حرص و طمع انجام پروژه تمام وجود شما رو فرا گرفته، تجربه نکنید. ای کاش در محیط های آموزشی ما به جای تدریس ده ها درس بی فایده بیشتر بر روی زمانبندی و برنامه ریزی کاربردی ( خصوصا در محیط کار ) تمرکز می شد. ای افسوس که…

مشکلی که من رو در گذشته به این روز انداخت مورد ذکر شده در بند 4 بود.

تجربه های بازاری – شماره ۱

منتشرشده: آگوست 22, 2008 در عمومی
برچسب‌ها:,

بازار کار وب  و مولتی مدیا و به طور کل کامپیوتر همیشه تابع قوانین نا نوشته ای است که به عوامل مختلفی نظیر مشتری ، سطح فرهنگ جامعه ، نوع خدمات ارائه شده توسط شما و …. بستگی دارد و ماندن در این بازار در برخی موارد برای حتی شرکت های بزرگ هم ممکن نیست ولی فعلا من به همراه دوست عزیزم حدود ۷ سالی هست که در این بازار ماندنی شدیم و به مرور زمان نیز رشد کردیم . البته قبول دارم که در بسیاری از موارد نکات بزرگ تجاری را به صورت تجربی به دست آوردیم و گاها با ضرر های مالی بسیار زیاد مواجه شدیم . ولی مفید بودند که از این پس برخی از آن ها برایتان شرح می دهم . البته در نوشتن این تجربه های بازاری سعی می کنم از برخی تجربه های جهانی نیز کمک بگیرم . شاید اگر آنلاین استودیو یک پست معتبر و طلایی داشته باشد این پست های بازاری باشد .

خوب شروع می کنیم .

::۱/در طول پیاده سازی پروژه ،غیر قابل دسترس نشوید

یکی از بهترین راه ها برای ارائه یک تجربه عالی به مشتری خود ،این است که مطمئن شوید که با او در تماس هستید. همین احساس اینکه شما نزدیک او هستید در قدم اول برایش کافیست تا به شما اعتماد کند .
برای مثال،برای هر قدم از کار اطلاعات جدیدی را به مشتری خود تزریق کنید.شما دو روش را می توانید در پیش گیرید.یکی اینکه به شدت درگیر کارهای پشت صحنه و پیاده سازی پروژه شوید به طوری که مشتری هیچ درکی از نحوه کار شما نداشته باشد و اصلا نداند چه اتفاقی در حال رخ دادن است . یا اینکه به مشتری اجازه دهید که متوجه شود شما در حال انجام چه کاری هستید که در این صورت آنها به دلیل اینکه پول خود را در ازای کیفیت دلخواهشان خرج کرده اند ، اطمینان حاصل خواهند کرد و از شما به خاطر وقتی که برای صحبت به آن ها اختصاص داده اید، تشکر خواهند کرد. در بسیاری از مواقع این ارتباط می تواند به درک متقابل طرفین از هم منجر شود تا دوطرف هم به لحاظ مالی و هم به لحاظ کیفی بسیار به هم نزدیک شوند.

پس نامرئی نباشید و با مشتریان خود صحبت کنید. برای خواندن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید.

یکی از مهارت هایی که آزاد کار ها باید داشته باشن، مهارت برآورد قیمت و تشریح اون هست. یک آزاد کار خوب باید بتونه با توجه به فاکتور های قیمت دهی، قیمت مناسبی رو به مشتریش پیشنهاد بده و به خوبی هم بتونه مشتری رو به خاطر ارائه قیمت مد نظرش متقاعد کنه. اما همیشه روال به این صورت نیست که همه چیز به خوبی و خوشی پیش بره و مشتری با یه کیسه پر پول به سمت آزاد کار بیاد. اغلب مشتری ها تصور درستی از نرخ دستمزد ها ندارن و به همین دلیل هم توقعاتشون با هزینه ای که قصد دارن پرداخت کنند متناسب نیست. بدین ترتیب وقتی چنین مشتری هایی با یک آزاد کار وارد مذاکره میشن با انرژی خاصی درخواست ها و توقعاتشون رو لیست می کنند و در آخر هم بیان می کنند که ما یک کار خوب و حرفه ای میخایم. اینجاس که آزاد کار باید بتونه مشتری رو توجیه کنه و به خوبی از پس مذاکره بر بیاد. خیلی از جاها آزاد کار نباید تسلیم بشه و به سادگی تخفیف بده و کاری رو متقبل بشه که هزینه ی متناسبی قرار نیست به ازاش پرداخت بشه. وقتی که مشتری با پاسخ های منطقی شما مواجه بشه و یه دو دو تا چهار تا پیش خودش بکنه مطمئنا باید توقع خودش رو متناسب با بودجه ای که داره هماهنگ کنه و اون رو دوباره ارائه بده. البته شما هم باید با رویی گشاده پذیرای اون باشید و طوری با چنین مشتری هایی رفتار کنید که احساس راحتی کنن. استدلال های شما نباید باعث رنجش خاطر بیش از حد اونها بشه. سعی کنید در چنین مواقی گزینه هایی دیگه رو به مشتری و متناسب با بودجش پیشنهاد بدین و یک کلام نباشید.

این بار مشابه حالتی که در بالا گفته شد برای دوست آزاد کار ما در حال رخ دادن هست. یه مشتری پر انگیزه با آزاد کار ما تماس گرفته و به صورت زایدالوصفی در حال تشریح طرح جدیدی که برای کارت ویزیت خودش نیاز داره هست. اون انتظار داره که تمام ویژگی های حرفه ای و جلوه های گرون قیمت توی طرح جدید رعایت بشه. آزاد کار ما هم در پاسخ به اون ازش می پرسه که «شما حتما از هزینه این سفارش خبر دارین که؟» . مشتری هم بعد از اینکه متوجه میشه سریع حرفاش رو پس می گیره و به یه طرح ساده سیاه و سفید در پشت کارتش رضایت می ده. اینجاس که آزاد کار زیر لب میگه «بودجه حرف اول و آخر رو می زنه».